خوبی بادبادک اینه که
میدونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده
ولی بازم تو آسمون میرقصه و میخنده . . .
.
.
.
دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن / خودشو تو مرده ها جا زد و رفت . . .
.
.
.
احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفه های گل درمان است
هر وقت که در هوای تو می چرخم
انگار نفس کشیدنم آسان است
.
.
.
نه تو می مــانی و نه
انــدوه
و نه هیچیـــــک از مردم ایــــن
آبادی…
به حباب نگـــــران لب یک رود
قســــم،
… و به کوتاهــــی آن لحظه شـــــادی
که گذشت،
غصــــه هم می گــــذرد،
آنچنــــانی که فقط خاطــــره ای
خواهـــد ماند…
لحظه ها عریاننــــد
به تن لحظـــه خود، جامه انــدوه
مپوشان هرگــــز
.
.
.
از دهکده ی چشم تو گذر کردم به شهر عشق
شهری که این غریبه در ان گم نمی شود …
.
.
.
همیشه سخت ترین سیلی را از
کسی میخوری که روزی بهترین
نوازشگرت بود…
.
.
.
گمان میکنم
هر انسانی
روزی،
جای خالی دوست را حس خواهد کرد؛
شاید روزی که
تنها
کفشهای خالی اش مانده باشد …
.
.
.
گاهی باید رد شد
باید گذشت
گاهی باید در اوج نیاز، نخواست
گاهی باید کویر شد
با همه ی تشنگی
منت هیچ ابری را نکشید
گاهی برای بودن
باید محو شد
باید نیست شد
گاهی برای بودن باید نبود
گاهی باید چترت را برداری
و رهسپار کوچه هایی بشی که
خیلی وقته رهگذری ازش عبور
نکرده
گاهی باید نباشی
.
.
.
دست همیشه برای زدن نیست ….
کار دست همیشه مشت
شدن نیست …..
دست که فقط
برای این کار ها نیست …..
گاهی دست میبخشد …..
نوازش میکند …. احساس را منتقل میکند
گاهی چشمها به سوی دست توست
دستت را دست کم نگیر ……..
.
.
.
شکسپیر گفت :
من همیشه خوشحالم، می دانید
چرا؟
برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم …
انتظارات همیشه صدمه زننده
هستند …
زندگی کوتاه است …
پس به زندگی ات عشق بورز
…
خوشحال باش
و لبخند بزن
فقط برای خودت زندگی کن و
…
قبل از اینکه صحبت کنی ؛ گوش
کن
قبل از اینکه بنویسی ؛ فکر کن
قبل از اینکه خرج کنی ؛ درآمد داشته باش
قبل از اینکه دعا کنی ؛ ببخش
قبل از اینکه صدمه بزنی ؛ احساس
کن
قبل از تنفر ؛ عشق بورز
زندگی این است…
احساسش کن، زندگی کن و لذت
ببر
.
.
.
مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها باید دید
دوستم مگذار لحظه ای روزنه پنجره ات بسته شود . . .
.
.
.
رسم رفاقت این است
با رفیق پیر شوی
نه اینکه وسط راه
از رفیق سیر شوی
.
.
.
یکبار هم تو برای من شعر بگو،
و در شعرت از عشق برایم حرف بزن
از عشقی که رنگش به سرخی آتش
و عمق اش مثل دریا
یکبار هم تو برای من شعر بگو
که تمام شاعران جهان
به احترامش بپا خیزند
و تمام عاشقان دنیا اشک بریزند
نظرات شما عزیزان: